سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ما در پیش لرزه ی کدام اتفاق واقع شده ایم؟

اگر این چند وقت اخیر نگاهی به اخبار رسانه های مختلف بیندازید، متوجه می شوید که دنیا در تلاطمی به سر می برد، شاید بس مهم!
تلاطمی که اکثرا  یک سر آن ریشه در اسلام، انقلاب، دین، حکومت، عدالت،حقیقت و ... دارد. که همه در یک چیز مشترکند و آن ضعیف نگه داشته شدن یعنی «استضعاف»  و در یک سر آن دنیاگرایی و شیطان پرستی و ظلم و دروغ و  
که اینها هم در یک چیز مشترکند و آن هم «سلطه» و «استعمار».

اینکه ما به عصر ظهور نزدیک شده ایم یا نه هنوز جای ابهام دارد. و باید توسط کارشناسان خبره آیات و روایات مربوط به عصر آخر الزمان با وضعیت روز دنیا تطتبیق داده شود و بررسی گردد، اما این مسئله نمود روشنی دارد که گرایش دنیا و مردمش، به دین و حقیقت و عدالت رو به فزونی است!
و این را در بحث های اخیر روز دنیا، جنگ ها، اعتصابات، کشمکش های سیاسی و... می توان دریافت!

دنیا به سرعت دارد به دین و حقیقت و عدالت گرایش پیدا می کند و این اتفاق بسیار مهمی است! یعنی دنیا دارد به سمت غلبه جبهه مستضعفین بر مستکبران و سلطه گران پیش میرود و این طلیعه سنت الهی است که «ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم الائمه و نجعلهم الوارثین»

داخل تاکسی نشسته بودم. راننده تاکسی که مردی حدود 35 سال میزد، داشت برای یه پسربچه ی دبیرستانی از رزق و روزی صحبت می کرد. میگفت : رزق و روزی دست خداست. من الان 7 تومان کار می کنم، بعدش میرم 7 تومان بنزین میزنم، اگه بخواد کار ما باشه که نمیتونیم زندگی کنیم. خداست که خودش داره ما رو میچرخونه. ماها هیچ کاره ایم. روزی دست کس دیگه است. باید از جای دیگه بیاد...
به این باور خالصانه اش در مورد خدا حسرت خوردم. حالا همین دین که در زبان مردم ساده ی اطراف ما اینگونه می چرخد،همین که خیلی ساده
در روند ازدواج و زندگی شخصی آدم ها موثر واقع می شود ، همین دین، دارد در دنیا انقلاب راه می اندازد!
عجیب نیست؟
عجیب نیست که انقدر آمار گرایش به دین در میان مردم دنیا بالا رفته است؟ این در حالیست که هنرمندان، سیاست مداران و اندیشمندان ما کار خاصی برای صدور دین و انقلاب اسلامی به دنیا انجام نداده اند!!
کمی عجیب نیست که انقدر مردم دنیا برای رسیدن به دین و حقیقت و حکومتی بر این پایه در حال تلاشند.تعجبش از این باب است که ما چه نشسته ایم، وگرنه که خدا کار دین خود را زمین نمی گذارد. ... وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لا یَکُونُوا أَمْثالَکُمْ...
درسته در تفسیر این آیه احادیث و روایاتی هست که منظور از آن ایرانیان هستند، اما خدا برای ما سند امضا نکرده است، هروقت ناز کنیم، تو راه نباشیم، دین خدا رو زمین بگذاریم، این آیه می تواند درباره قوم دیگری تفسیر شود.

بهرحال... دنیا در حال تلاطمی است که گویی خبری در راه است. تلاطمی که شرق و غرب عالم از آن بی نصیب نیستند.. . ... و این تلاطم را که الآن فقط چشم های بصیر می بیند اگر نبودند این رسانه ها و ابزار تبلیغات نظام سلطه به سادگی و روشنی و سهولت همه مردم دنیا می دیدند.
از حزب الله لبنان بگیرید که این اواخر در حال مقاومت در ماجرای ترور حریری به سر می برند تا مردم تونس تا ماجراهای یمن و افغانستان و عراق،تا گرایش مردم مسلمان ترکیه و دولتش در کمک به غزه، تا کمک های کاروان آسیایی به غزه،  تا 
گرایش به دین در کشورهای اروپایی و آمریکایی،تا تظاهرات و اعتصابات مردم از شرق تا غرب عالم در حمایت از مردم مظلوم فلسطین، تا استقبال گسترده ی مردم  نه کشور ما که مردم دنیا در هر کشوری و با هر زبانی از رئیس جمهور ایران ، تا ...
اسلامگرایی مردمان سرزمین غرب که خود
داستانی شده است برای خودش. به طوری که روزنامه های آمریکایی خبر از اسلام آوردن بیش از 200 هزار نفر را سالیانه در آمریکا داده اند و گفته اند که این میانگین رو به افزایش است.

کاش زودتر به پایان ماجرا نزدیک شویم... گرچه که خدا صبرش زیاد است... . .
دو خبری که این روزها در صدر خبرهاست در رسانه ها یکی دادگاه حریری و دیگری انقلاب مردم تونس است:

حزب الله لبنان ... همچنان با چنگ و  دندان در حال مقاومت است به خاطر دادگاه نمایشی ترور رفیق حریری. و عجب جراتی می خواهد اینگونه سخن گفتن در آن وضعیت نابسامان لبنان... بی دلیل نیست اگر
این سید حسن، شده است مولای عربی ما! سخنان چند روز گذشته اش را باید شنیده باشید که چه طور از سعد حریری، حامیانش، داداگاهشان، اقداماتشان سخن گفته و با بصیرتی که در سخنانش پیداست، از آمریکا و اسرائیل و حامیانش برائت جسته است.
افشاگری هایش هم الحق نشان از هوشیاری کامل حزب الله می دهد. گرچه سران غرب و نوکرهایشان، هنوز در حال دست و پنجه زدن هستند.
جالب است بدانید در جریان دادگاه حریری، اشاره ای نیز به مظنون بودن رهبر عزیز ما در توطئه ی قتل رفیق حریری شده است. این را در خبرهای بیگانه شنیدم.

انقلاب مردم تونس... ماهیت انقلاب مردم تونس را همگان مردمی و خودجوش توصیف کرده‎اند. اما ظاهرا این مردم علایق و خواست‎هایی دارند که چندان به مذاق غرب خوش نیامده است. چنانکه دولت اسرائیل در اولین واکنش خود نسبت به انقلاب تونس از این موضوع و گسترش اسلامگرایی در سایر کشورهای منطقه ابراز نگرانی کرده بود....
با همه ی وضعیت موجود، در واقع یکی از
مهمترین دلیل شورش را می توان اسلامگرایی ملت تونس دانست. 
 
این عکس کاملا نشان میدهد که یکی از خواسته های مردم متدین تونس، دین مداری آنهاست. چرا که در اولین اقدام پس از فرار بن علی به عربستان، انقلابیون اقدام به پخش اذان از رادیو و تلویزیون تونس نمودند. اقدامی که بنا بر استدلال یکی از نزدیکان بن علی به دلیل آلودگی صوتی قلمداد کردن اذان، سال‎ها در رسانه‎های صوتی و تصویری تونس ممنوع شده بود. و از آن شفاف تر اینکه دولت به اصطلاح ائتلاف ملی در اولین موضع گیری رسمی خود، بازگشت رهبر حزب مسلمان تونس به کشور را همچنان ممنوع اعلام کرده است!

تحولات یمن ، شلوغی های عراق و بمب گذاری هایی که هدفی جز تفرقه ی بین شیعه و سنی و همچنین دوری مسلمانان از اسلام ندارد، اوضاع نابسامان افغانستان و ... از یک طرف، گرایش شدید مردم دنیا به اسلام از سوی دیگر همه و همه نشان از تحولی بزرگ دارد. نشانی که شاید در سال های آینده پرده از راز خبری بردارد که در راه است.

اما در این میان حیف است ما ، ایرانیانی که به گفته ی اندیشمندان و نویسندگان دنیا، مهمترین منشاء این تحولات اسلام گرایی در دنیا بوده ایم، خود در زندگی روز مره مان غرق شویم و بی بصیرتانه، به جای حمایت از انقلابمان و اسلامی که نجات بخش حقیقی ما و کشورمان بوده است، مدام به زمین و زمان غر بزنیم!
رئیس جمهور به شهری سفر می کند، مدام  بر روی زشتی ها و پلیدی ها انگشت بگذاریم، خودمان مدام در مجالس و محافلمان از بی دینی و بی حجابی نق بزنیم، (حال آنکه تغییر خاصی در زمینه ی حجاب نداشته ایم در کشور، از همان زمان صدر انقلاب هم بی حجاب و مخالف حجاب داشته ایم و الان هم داریم) ، از گرانی بنالیم، امنیت موجود در کشور را نبینیم که در این باره مدیون انقلاب اسلامی و شهیدان هستیم، و هر اتفاقی که می افتد را به بدی حکومت و مسوولین و رهبرمان تفسیر کنیم مگر آنکه خلافش ثابت شود.
(حال آنکه باید بدانیم رهبر معظم انقلاب اسلامی ما، در حال حاضر
محبوب ترین سیاستمدار در نزد ملت ایران است، چه بسا که خیلی از استقبال های گسترده ای که از رئیس جمهور و نمایندگان و مسوولین میشود در ایران، نه به خاطر شخص ایشان، که به دلیل عشق به رهبری است. 
این عشق به رهبری نه در مقامات عالی رتبه ی کشوری که غالبا در میان اقشار و توده های مردم پررنگ می باشد، خصوصا بعد از حوادث فتنه ی پارسال که عدو شد سبب خیر با خواست خدا. برای مثال اشاره می کنم به قسمتی از
فیلم یزدان تفنگ ندارد را اگر دیده باشید، تصویر پسری است در پارکی در مشهد، جوری از رهبری و شهدا حرف میزد که من شرمنده ی خودم شدم.)

... دنیا در تلاطمی به سر می برد، شاید بس مهم!
تلاطمی که اکثرا  یک سر آن ریشه در اسلام، انقلاب، دین، حکومت، عدالت،حقیقت و ... دارد.
کاش ما در این حادثه ی بزرگ در کناری نایستاده باشیم!...
کاش غرق در دنیا و مافیهایش نشده باشیم....


برچسب‌ها: باور ها

نمایش باکس نظرات
بستن باکس نظرات

اتوبوس نوشت یا « ازدواج کردی دخترم؟ »

دوستم لطف کرد و با من آمد دکتر و قرار شد با هم برگردیم.
وارد ایستگاه شدیم که اتوبوس خالی جلوی پایمان ایستاد! (بلانسبت عرفای بزرگ که کفش جلوی پایشان جفت میشده است!!)
با شادی فراوان سوار باس یا همان اتوبوس خودمان شدیم. 2 تا از صندلی های خالی رو انتخاب کردیم و نشستیم به زدن ادامه ی حرف هایمان!
ایستگاه بعد، خانمی بچه نوزاد به بغل وارد اتوبوس شد. بچه اش داشت شیر می خورد. بی درنگ بلند شدم تا او بنشیند.
و او هم کمی وارد بحث های ما شد.
مدتی بعد بچه اش گریه کرد و آرام نداشت. مجبور شد بلند شود و من دوباره بروم سرجایم بنشینم.
در تمام این لحظه ها خانمی چشم از ما برنمیداشت. میانسال میزد حدود 50 سال.
چادری و عینک مادربزرگانه ای به چشم داشت. می خندید. به ما گفت: شما خواهرید؟
دوستم: نه! دوست هستیم.
خانم: چقدر به هم شبیهید!! (حال که ما حتی رنگ پوست هایمان هم شبیه هم نبود!!)
خانم: گشتید یکی رو پیدا کردید باهاش دوست بشید که مثل هم باشید ها!!!
ما : ....
و خانم چشم از ما دو تا بر نمیداشت.
هردویمان می دانستیم در سرش چه می گذرد. احتمالا داشت پسر جوان خودش یا خواهر هایش یا خواهر شوهرهایش یا عموهایش یا برادرهایش و ... را با ما تصور می کرد تا پیدا کند ما به کدام یکی شان می خوریم که ازمان خواستگاری کند!!
در همین حین وقتی 2 ایستگاه مانده بود به پیاده شدنمان، دوستم بلند شد و به خانم گفت: بفرمایید شما بنشینید. ما پیاده میشویم.
خانم که نشست. اما ذهنش همچنان در صورت های ما مشغول فکر کردن بود!
دیدیم بیخیال نمیشود. فکری به سرم زد. من دستکش دستم بود و دوستم حلقه اش دستش نبود. سر حرف را باز کردم و به دوستم بلند گفتم: چرا حلقه ات رو دستت نمی کنی؟
دوستم: امروز یادم رفت. هر روز دستم میکنم. تو چی؟
من: من همیشه حلقه ام دستم هست. حتی توی خونه.
دوستم: جدا؟ من توی خونه درش میارم.

و این شد که نگاه خانم میانسال از ما کم کم برداشته شد!
گرچه تا لحظات آخر قبل از پیاده شدنمان، سرتاپایمان را برانداز کرد.
پیاده که شدیم. با دوستم زدیم زیر خنده!!
چون او هم همین فکری را کرده بود که من کرده بودم...
و چه خوب که خیال خانم را راحت کردیم قبل از آنکه بخواهد از ما بپرسد: ازدواج کردی؟ نامزدی یا عقد؟ عروسی کردی یا نرفتی خونه ی خودتون؟
تا شاید روزنه ای از امید پیدا کند برای پسر دم بختی که در ذهنش سراغ دارد...

نمیدانم چرا قیافه های ما نشان نمیدهد که آب از سرمان گذشته است. هر مسجد و مجلسی که می رویم باید یکی در نظرمان بگیرد برای پسر دم بختی. یا باید جواب این سوال را بدهیم که :ازدواج کردی دخترم؟

خدایا! به همه ی مجردان با ایمان، همسر صالح و مومن عطا کن و به همه ی متاهلان با ایمان زندگی مومنانه در کنار همسر نصیب گردان!
آمین


برچسب‌ها: دوستاندانشگاه نوشتازدواج

نمایش باکس نظرات
بستن باکس نظرات
   1   2   3   4   5   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز