مهمانان عزیز! هواپیمای «رمضان» تا لحظاتی دیگر به زمین خواهد نشست

بدون احتساب امروز تنها 2 روز دیگر تا پایانش باقی مانده است.
خانم ها آقایان اگر سخت بود برایتان، اگر گرسنگی کشیدید، اگر آب دیدید و نتوانستید بیاشامید... ببخشید. از 2-3 روز آینده دیگر لازم نیست این قدر به خودتان زحمت بدهید.
از 2-3 روز دیگر می توانید به راحتی زندگی کنید. دیگر لازم نیست وقت تان را با افطار تنظیم کنید تا زودتر به خانه برسید. http://www.millan.net/minimations/smileys/sadhugsmiley.gif
از 2-3 روز دیگر می توانید به راحتی بخورید، به راحتی حرف بزنید، به راحتی شب ها بخوابید... دیگر لازم نیست روزها قرآن بخوانید  یا بشنوید و وقتتان تلف شود.
دیگر نمی خواهد غر بزنید که ما دیشب نتوانستیم بخوابیم چون شب قدر بود و به کارهای فردایش نرسیدیم.و ببخشید اگر جوشن کبیر کمی طولانی بود و شما خسته شدید از خواندنش. http://www.millan.net/minimations/smileys/sadhugsmiley.gif
خانم های محترم دیگر لازم نیست ناراحت باشید از اینکه برای مهمانان باید هم شام آماده کنید هم افطاری و این کاری طاقت فرساست و ظرف کثیف می کند چرا که از 2-3 روز دیگر افطار از برنامه ی غذایی همه مان حذف خواهد شد. از 2-3 روز دیگر مهمانی دادن، ببخشید افطاری دادن دیگر انقدر ثواب نخواهد داشت که شما مجبور باشید به خاطر روحیه ی حسابگرانه تان به زور افطاری بدهید و بعد از رفتن مهمان ها غر هم بزنید که اگر ثواب نداشت دعوت نمی کردیم!
مطمئن باشید دیگر رمضان اذیتتان نخواهد کرد. دیگر شما را به زور گرسنه و تشنه نخواهد گذاشت. مطمئن باشید از 2-3 روز دیگر آزاد آزادید...
حتی بعضا که به خاطر رمضان نماز می خواندید راحت می توانید نمازهایتان را بی خیال شوید.
و ببخشید. و ببخشید ماه رمضان را که آمد شما را برد تا عرش اعلی، جایی که حتی 2 بال فرشته هم قرض می کردید بعید بود بتوانید تا آنجا خود را برسانید. ببخشید  ماه رمضان را که شما را مهمان خدا کرد.  و آسمان را آنقدر نزدیک که فقط کافی بود دستهایتان را بالا ببرید تا بتوانید ستاره ها را بچینید.
ببخشید که نفستان 30 روز تربیت شد . ببخشید که دلها انقدر به هم نزدیک شد که شبهای افطار همدیگر را بیشتر میدید. حتی کسانی را که یک سال ندیده بودید در این ماه دیدید.
ببخشید که ماه رمضان شبهای قدر شما را بیدار نگه داشت تا دعاهای شما مستجاب شود.http://www.millan.net/minimations/smileys/sadhugsmiley.gif
ببخشید که شما را کمی با قرآن آشنا تر کرد.
بخشید که شما در  این ماه قدری آسمانی تر شدید، دیگر تا 2-3 روز دیگر تمام می شود و شما آرام آرام بدون این که احساستان خدشه دار شود به زمین فرود خواهید آمد. بدون اینکه حتی تفاوت ارتفاع را از رمضان تا شوال و ماههای دیگر حس کنید.
دیگر زندگی روزانه، معمولی، زمینی، دنیایی، نفسانی تان تا 2-3 روز دیگر آغاز خواهد شد. دیگر نگران نباشید...
فقط اگر دلتان گرفت و برای ماه رمضان تنگ شد عاجزانه از خدا بخواهید که حداقل این رمضان، رمضان آخر عمرتان نباشد. همین. http://www.millan.net/minimations/smileys/sadhugsmiley.gifو اگر دلتان تنگ شد از ماه رمضان خداحافظی کنید. خداحافظی کنید و از خدا معذرت بخواهید اگر فرصت هایش مثل برق و باد از کنارتان گذشتند و شما در غفلت بودید. ...

سالها پیش سخنرانی ای از آقای پناهیان گوش می کردم که هنوز روزهای آخر ماه رمضان این جمله اش در ذهنم بالا و پایین می پرد:
...غروب روز آخر رمضان ، قبل از اذان مغرب بنشینید رو به روی قبله و لحظات پایانی رمضان را ثانیه به ثانیه بشمارید. و تنفس کنید.
بنشینید روبه روی قبله و التماس کنید. التماس کنید و بگید : خدایا این ماه رمضان را یه دقیقه دیگه، فقط یه دقیقه ی دیگه ادامه بده.http://www.millan.net/minimations/smileys/sadhugsmiley.gif می خوام یه آیه قرآن دیگه بخونم. به خدا قسم حتی یه دقیقه دیگه اضافه نخواهد شد...  

پی نوشت:
1- رمضان رفت ولی کاش صفایش نرود
    سحر و جوشن و قرآن و دعایش نرود
   کاشکی پر شده باشد دلم از نور سحر
   همره روزه و افطار، نوایش نرود...
2- عید فطر پیشاپیش مبارک. سعی کنید هرجا هستید برنامه هایتان را تنظیم کنید و نماز عید فطر را با امامت "آقا"  بخوانید.
3- ملتمسانه، عاجزانه، خواهشانه ازتون می خوام که این روزها و شبهای آخر ماه رمضان و همچنین روز عید فطر ما رو از دعای خیرتون محروم نکنید. دعامون کنید. همین.
4- هیئت چکه چکه انتظار امروز در وبلاگ مشعشع تابان برگزار می شود. از این به بعد در صورت تمایل دوستان هیئت در وبلاگ های مختلف برگزار خواهد شد.

5- توجه!!! توجه!!!
 برشور حمایتی از طلبه سیرجانی برای پخش در روز عید فطر
  

آخرین اخبار از سایت مقام معظم رهبری:
حلول ماه شوال برای رهبر انقلاب محرز شد و فردا - جمعه - عید فطر است / عید مبارک

خبرگزاری فارس

عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت
صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت

عید فطر مبارک / التماس دعا


برچسب‌ها: شخصیباور هامهمانیخوردنی نوشت

نمایش باکس نظرات
بستن باکس نظرات

...به داد «اسلام» برسید!

روز قدس بود. روز قدر هم بود. جمعه ی آخر ماه رمضان هم بود. صف نماز جمعه بود. نشسته بودیم و صحبتهای آقای احمدی نژاد را گوش می کردیم. کل آن خیابان خانم ها بودند. 40 دقیقه ای هم از بسته شدن صف ها در آنجا گذشته بود. پشت سرمان اما موقع نشستن و صف بستن کسی نبود.
بعد از مدتی آقایان هم آمدند. همانجا نشستند. به روی خودشان هم نیاوردند که اینجا یک خیابان خانم نشسته است. به روی خودشان هم نیاوردند که در نماز مردان نمی توانند پشت سر خانم ها بایستند. اما به روی خودشان آوردند که به خانم ها بد و بیراه بگویند. به روی خودشان آوردند هر نوع تهمتی و تمسخر و توهینی را نثار خانم هایی کنند که یک ساعت پیش، قبل از آنکه مردی آنجا باشد، صف های نماز را بسته اند و ساعتی با چادر نماز هایشان نشسته اند تا بشنوند سخنران قبل از خطبه چه می گوید. نشسته اند تا با هر پیامی مرگ بر اسرائیل بگویند و تکبیری سر دهند.
تا اینجا هم هنوز اسلام در خطر نبود.
اسلام آنجا به خطر افتاد که انتظامات خواهران آمدند به خانم ها گفتند نماز تان باطل است. آنجا اسلام تحریف شد که گفتند کسی اگر بعد از این جوی آب بنشیند نمازش باطل است و تمام نماز های باطل شده ی آقایان به گردن اوست. وقتی ثابت کردم اینجا نماز ما خانم ها وصل است و پل روی جوی آب هیچ کجای شرع نیامده که نماز را باطل می کند اسلام آنجا تحریف شد که انتظامات خواهران به ما گفتند: به ما دستور داده اند و هرچی آنها بگویند همان است.
اسلام آنجا به خطر افتاد که همه انگار شرایط نماز را یادشان رفته بود، حق الناس از ذهنشان پاک شده بود و در برابر داد و بیداد آقایانی که آمده بودند آنجا نشسته بودند و به زور می خواستند خانم ها را بلند کنند ؛ حرفی نمیزدند ، سکوت می کردند یا می پذیرفتند.
به خانم های اطراف گفتم که چرا مسلمانی تان یادتان رفته است. در شرع داریم که کسی حق ندارد دیگری را از سر جایش بلند کند. پل ، نمازی را باطل نمی کند. ما صفمان از جلو و سمت راست و چپ وصل است. و البته از همه مهمتر این آقایان بودند که آمدند پشت سر ما نشستند با خودخواهی! 1 ساعت پیش اینجا آقایی ننشسته بود که ما صف ها را بسته بودیم. گفتم چرا کلاه شرعی سر خود می گذارید؟ اگر صف ما هم از اینجا بلند شود و برود جای دیگر بنشیند صف جلویی ما باز همان وضعیت الان ما را خواهد داشت و می شود صف جلوی آقایان. اشتباه از این آقایون است که آمدند اینجا نشسته اند.
گفتم: اگر قرار بر این باشد؛ نه صف ما، که تمام خیابان باید بلند شوند چرا که همه شان جلوی آقایان نشسته اند.
گفتم که انصاف داشته باشید . ...
تا آخرش اما نشسته بودم و از جایم تکان نخوردم. تا وقتی که تمام خانم های پشت سرم و اطرافم به سختی و با اجبار و اکراه بلند شدند و رفتند جاهای دیگر ، تا بعضا زیر آفتاب یا 1 خیابان آنطرف تر بنشینند. و فقط و فقط من ماندم که از صف های روی پل خانم ها نشسته بودم. انتظامات هم به زور بلندم نکرد. کاری نمی توانست بکند. فقط رفت یک جای خوب آنطرف تر زیر سایه برایم پیدا کرد و زیر اندازم را آنجا انداخت تا من بلند شدم و رفتم. موقع رفتن اما هم به خانم های "زور پذیر" اطراف و هم به انتظاماتِ دستور گرفته از بالا! گفتم: من می روم آنجا اما 5 دقیقه نخواهد کشید که تمام اینجایی که ما نشسته بودیم از مردان پُر خواهد شد و صف های آخر خانم ها می شود صفوف جلوی مردان.
انتظامات چیزی نگفت. چیزی هم نمی توانست بگوید. حرفم درست بود. و همان هم شد.
ما بین خطبه ها برگشتم نگاه کردم. صفوف آقایان متصل شده بود به صفوف خانم های جلویی شان.
تنها کاری که کردم اظهار تاسف کردم برای خانم های زور پذیر ، لبخندی تلخ زدم و عکس گرفتم تا به عنوان خاطره در وبلاگم حک شود.
حک شود که تا وقتی کسی حاضر می شود زور و ظلمی بپذیرد، کس دیگری هم زور می گوید و ظلم می کند.
درست مثل صهیونیست ها که آمدند زمین های فلسطین را خریدند و بعد به فلسطینی ها گفتند: ما اینجا هستیم، شما باید از اینجا بروید.

نمونه کوچکش امروز برایم اتفاق افتاد!!!
و امروز روز قدس بود. ...

 

نماز جمعه - روز قدس رمضان 89

پی نوشت :

1- چند تا خانم عراقی هم پشت سر من نشسته بودند که به زور بلندشان کردند. بندگان خدا تا چند دقیقه پیشش داشتند از ما ایرانی ها تعریف می کردند.
2- دخترکانی آنجا بودند که با دیدن این صحنه ها و حرف های به ناحق آقایان، انتظامات و همجنین کوتاه آمدن بدون دلیل خانم ها به شدت ناراحت شده بودند. بعضا هم می شد شنید که می گفتند دیگر نماز جمعه نمی آییم. حالا می گویند چرا جوانان ما دین گریز شده اند، به نظر من با این اسلام نابی که مذهبی های جامعه دارند من هم اشتباهی از دین نمی گریزم!!
3- نمونه دیگر بدرفتاری آنجا بود که در راهپیمایی دخترکی در حدود سنین راهنمایی، با مانتو در حالی که مو هایش بیرون بود عکس مقام معظم رهبری را دستش گرفته بود و شعار مرگ بر اسرائیل می داد. جلوی ما راه می رفت. در این احوال، خانم چادری ای آمد و از پشت محکم به پشت دختر زد، و با تشر گفت موهایت را بذار توی روسری. و رفت.
اما نفهمید با ذهنیت دخترک در مورد مذهبی ها و اسلام و دین و راهپیمایی و رهبری و ... چه کرد.
4-
کالا ها و شرکت های اسرائیلی را تحریم کنیم  ؛  تحریم کالاهای صهیونیستی، چرا و چگونه

 


برچسب‌ها: شخصیباور ها

نمایش باکس نظرات
بستن باکس نظرات
<   <<   26   27   28   29   30   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز