1 این مطلب رو که دیدم، به خود لرزیدم...
بی حرمتی به موجودی آسمانی به نام "زن" و پَست بودن انسان . اولئک کالانعام بل هم اضل. داستان موجوداتی است پست تر از حیوان و به تعبیر قرآن «بل هم اضل» ...
همه مان شنیده ایم که حضرت علی (ع) می فرماید اگر از پای زنی یهودی که در پناه اسلام بود خلالی کشیده شود، به خدا سوگند که اگر مرد مسلمانی از شنیدن این خبر دق کند و بمیرد بر او هرجی نیست...
حالا چه برسد تجاوز به یک زن مسلمان!!!! در کشور مسلمان همسایه!
جای دق کردن ندارد وقتی به عمق فاجعه فکر کنیم؟؟!!!....
حتی یک لحظه هم حاضر نیستم در تصوراتم خودم را جای آن دختر و امثال اون مظلومه، قرار بدهم. حتی در تصوراتم...
یا حضرت زهرا س کمکمان کن ... به حال ما دعایی بکن ... که زودتر پسرت عج بیاید و نجاتمان دهد.... .
البته خوب می دانید که!!! آمریکا مهد تمدن و پیشرفت و فرهنگ و انسانیت و ... است. مگر نه؟؟!!! از شواهدش پیداست
2 هر روز که می گذرد، هر لحظه که می آید و میرود، به این نتیجه بیشتر می رسم که تو بهترین کسی هستی که می توانست نصیب من شود!
و خدا را شاکرم که تو را قسمت من کرد، تویی که وقتی برایت بگویم "دلم تنگ شده" یا "با من اینگونه حرف بزن" یا "نگرانت هستم" یا ... بر سرم نخواهی کوبید که "تو بچه ای" یا "تو لوسی" یا.... و تمام تلاشت را می کنی ، هرچند کم، هرچند دیر، که آن چیزی را بگویی که من دلم می خواهد...
حتی وقتی چشمان خسته ات به زور خواب را پس میزنند ...
خدا را شاکرم تو را نصیب من کرد که همه ی حرف هایم را، رفتارم را، نگرانی ام را، به پای احساسات پاکم، صداقتم، مهربانیم،دلسوزی ام، حس مادرانه ام، ... می گذاری... و بعد از هر دعوا، به شدت و سرعت دنبال بهانه ای کوچک در من، برای آشتی می گردی...
و به محض اولین معذرت خواهی من، یا اولین پیامک من، به سرعت بدون تلف شدن ثانیه ای، باران مهربانیت را بر سرم نازل می کنی...
و تو را دوست تر دارمت وقتی به حرف هایم، احساساتم، قیافه ام، افکارم، نگرانی ام ... بد بینانه نگاه نمی کنی...
خدا را شاکرم به خاطر نعمت های بزرگی که به من داده است هرچند نمی توانم شکرش را کاملا به جای آورم...
زمانی که مهربانانه، - هرچند دلیلش آنگونه که برای من روشن است، برای تو نباشد - مهربانی و محبت و نگاه گرمت را بر وجود ضعیفم میباری، با تمام وجود حس می کنم که تو بهترین همسر دنیایی...
فقط از خدا می خواهم لطفش را مثل همیشه نصیبم کند تا قبل از آنکه تو را از دست دهم ، خود از دست تو بروم...
چرا که شاید من تاکنون لیاقت تو را نداشته ام.... . .
3 امروز دوست خوب و مهربانی حرف هایم را شنید و کمکم کرد... و به من شخصیت داد وقتی که گفت "عزت نفست رو حفظ کن، تو برای خودت یک شخصیتی داری، شخصیتی که ارزش داره و باید بهش احترام گذاشته بشه" ...
دلم را آرام کرد وقتی که تلنگر زد " تو وقتی وبلاگ قبلی ات رو می نوشتی ، خیلی ها رو جذب خودت کردی، کلی از بچه هایی که الان هستن و با هم دوست شدن، مسببش تو بودی، اینو از توی چیزایی که بچه ها نوشتن هم می شه فهمید ، تو همچین آدمی بودی و باز هم می تونی همونطور باشی، چراباید از هر 3تا پستی که می ذاری، 2تاش این باشه که برام دعا کنید... دلم گرفته... مشکل دارم؟، چرا باید طوری بشی که بچه ها بیان بگن نمی دونم... مثلاً بگن چه عجب که شکوه و زاری نکردی "
حس اعتماد به نفسم را بالا برد وقتی مهربانانه بر سرم دست کشید " تو به دلیل پختگی شخصیتی که داری الان هر چیزی تا اعماق وجودت اثر می گذاره و نمیتونی احساسات سطحی و زودگذری داشته باشی،اگر ضربه بخوری عمیقا ضربه می خوری و به این راحتی ها نمی تونی درستش کنی، ثانیا اینکه تو دختری و طبیعتت اینه که حساس باشی ، ثالثا اینکه احساسات مادرانه هم داری و نگرانی های مادرانه" ...
به خاطر تمام حرف هایش ازش ممنونم ... چرا که کمکم کرد خودم را باور کنم... وقتی گفت"تو چیزی کم نداری..."
4 امروز برای یک لحظه مرگ جلوی چشمانم قدم زد. وقتی که 2 موتور با فاصله ی کمی از کنارم گذشتند.
امروز دیدم لحظه ی مرگ ، چیزی نگرانم نکرد جز عبادت های نکرده ام ...
5 چه کسی نام «جنبش سبز» را انتخاب کرد + سند
پ.ن : این پست در تاریخ دوشنبه 27 دی 89 نوشته شده، اما پارسی بلاگ همراهی نمی کند و تاریخش را 2 روز عقب تر میزند!
برچسبها: همسرانهشخصیدوستانباور ها