سفارش تبلیغ
صبا ویژن

» خدا رو شکر که خطر “انحراف” از سرمان گذشت!

متن زیر را دوستی برایم ایمیل کرده بود. هم با آن کاملا موافقم و هم آنرا بسیار درست می‌دانم. بسیار مفید دیدم که در وب هم جایی قابل لینک شدن وجود داشته باشد.

مردم فرقی نکرده اند،‌این مردم همان مردمی اند که، سه تیر 84 علی رغم خواست و خاستِ چپ و راست و کارگزار، نه بزرگی به “هاشمی بهرمانی” گفتند، همان مردمی که بهار 88 در خیابان ها خودشان با شور و شعف روی یک تکه مقوا می نوشتند “دزدگیر 88، با گارانتی ملت”، همان مردمی که نه دی شعار “مرگ بر هاشمی” و “تاجر ورشکسته برگرد به باغ پسته” می دادند و… اما چه شده که این مردم امروز به گزینه “اکبر” رای می‌دهند:

  • وقتی که مای حزب اللهی و مرجع مردم هر جا نشستیم گفتیم “مبارزه با فتنه و انحراف” این پالس را به جامعه دادیم که فتنه‌ی برپاشده برای براندازی نظام (که اتفاقاً ما حزب اللهی ها خیلی طرفدارش هستیم و جانمان را برای حفظش می‌دهیم) انقدر هم اهمیت نداره، آنچه مهم است “انحراف” است. توجهی هم نکردیم که با زدن احمدی‌نژاد گفتمان او هم دارد می رود زیر گِل! خب مردم نجیب ایران هم از آنجایی که این حرفا رو از طرفداران خالص احمدی نژاد شنیدند، جدیش گرفتند و برای مبارزه با آن، به ضد انحراف ترین گزینه موجود و به گزینه‌ی مطلوبِ کاشف انحراف رای دادند؛ به این ترتیب خدا رو شکر که خطر انحراف از سرمان گذشت!
  • وقتی “کارآمدی” را از “انقلابی بودن” جدا کردیم و گفتیم آقای شهردار-خلبان کارآمد است،‌ حالا اگر خیلی هم انقلابی نیست عیب ندارد، اصلاً زیاد انقلابی بودن خوب نیست، باید کمی “معتدل” باشیم، مردم هم رفتند سراغ گزینه ای که اصالتاً شعارش خودش و قبیله سیاسی‌اش کارآمدی و اعتدال است و اصل جنس را انتخاب کردند به جای بدلش؛ آخه مردم ایران در انتخاب‌شان آرمانگرایند!
  • وقتی همین سران به اصطلاح اصولگرا ویژگی هایی مانند ساده زیستی، مبارزه با اشرافیت و فساد (حتی فقط شعارش)، برنامه برای مدیریت جهان (حتی فقط حرفش)، عدالتخواهی و… را به سخره گرفتند، نادیده گرفتند یا کم ارزش جلوه‌شان دادند، به طوریکه وقتی در مناظره‌ی آخر کاندیداها، چندین بار با بهانه‌های مختلف و از زبان نمایندگان قبیله‌های سیاسی مختلف به حضور جمهوری اسلامی در آمریکای لاتین حمله شد، کسی پیدا نشد که از حضور در حیاط خلوت شیطان بزرگ دفاع کند، حرف زدن از آرمان جهانی مستضعفین پیش‌کش. درنتیجه این ارزش‌ها در چشم مردم و حتی در چشم کاندیدای‌ حداکثری مان کم رنگ شده بود و این یعنی ما مزیت رقابتی مان و حتی به قولی مشروعیت مان را از دست دادیم (مشروعیت من و شما وابسته به مبارزه با فساد، تبعیض و نیز عدالتخواهی است. این، پایه مشروعیت ماست. الان درباره مشروعیت حرف های زیادی زده می شود ، بنده هم از این حرف ها بلدم؛ اما حقیقت قضیه این است که اگر ما دنبال عدالت نباشیم، درحقیقت من که اینجا نشسته ام، وجودم نامشروع خواهد بود؛ یعنی هرچه اختیار دارم و هرچه تصرف کنم، تصرف نامشروع خواهد بود؛ دیگران هم همین طور. تکلیف ما این است که عدالت را در جامعه مستقر کنیم و این هم جز با مبارزه علیه فساد و افزون طلبی انسان های مفت خوار و سوءاستفاده کن امکان پذیر نیست. بخشی از کار عدالت اینجا تنظیم می شود/آقا-82/6/5)
  • وقتی فکر کردیم مردم کسی را انتخاب می کنند که اصولگرا باشد، دیگر شعارهایش خیلی اهمیتی ندارد، وقتی رفتیم توی خیابان چند تا شعار بیشتر نداشتیم (یا نخواستیم که داشته باشیم)، در همین حدود که “رای ما جلیلی”، خب مردم (حتی حزب اللهی‌ها) چرا باید تفاوتی بین ما و دیگران حس کنند؟! در اندک جاهایی هم که حرف از آرمان‌ها زدیم، انقدر ضعیف و کم توان و منفعلانه بود که نه خودمان، نه مردم باورشان نشد؛ بگذریم که بعضی دوستان می‌گفتند بعضی از این‌ها کلیدواژه‌های جریان انحرافی است، نباید زیاد تکرارشان کرد! خب مردم هم دیدند طرف مقابل، در اصولش اصولگراتر است تا ما، و فرد محکم تر را انتخاب کردند.
  • حتی در همان مسائل اقتصادی هم به مردم نگفتیم این آقایان زمانی که حداقل 24 سال اقتصاد مملکت دستشان بود چه گلی به سر ما زدند که امروز بزنند، به مردم نگفتیم که اتفاقاً عامل اصلی نامقاومی اقتصاد ایران همین آقایان تکنوکرات‌اند، اگر همان موقع که باید برای بستن درب چاههای نفت عزم می‌کردند، امروز عمده این مشکلات پیش نمیاد اما افسوس که مقاومت را هم منفعلانه مطرح کردیم، طبیعی بود که مردم هم تصور کنند حرف ما فقط پافشاری بر حق هسته‌ای است و بس، اصلا به درد حل مشکلات اقتصادی هم نمی‌خوریم!
  • کاندیدای ما با نشانه های مختلفی که به جامعه نشان داده شد، خودش را کاندیدای تنها بخشی از مردم (اصطلاحاً حزب اللهی‌ها) شناساند، و به هر دلیلی نخواست که کاندیدای محبوب همه مردم باشد، البته اگر فقط همین جماعت حزب اللهی عمیقا به ایشان رغبت و باور پیدا می‌کردند، توانایی همراه کردن بقیه مردم را داشتند و رای آوردن ایشان تضمین شده بود، مشکل این بود که به نظر می رسید همین حامیان هم تفاوت جدی بین ایشان و بقیه (حداقل با برخی شان) احساس نمی کردند و حتی در همایش‌ها آن شوری که باید وجود نداشت.

 چند ماه قبل راجع به نتیجه انتخابات به یکی از دوستان گفتم که فارغ از جزئیات، با آن چیزی که از سنن الهی سراغ داریم، باید مملکت بیفتد دست اراذل و اشراف سیاسی؛ از بس که در این هشت سال و به خصوص در این دو سال، ناجوانمردانه و به ناحق انواع و اقسام تهمت‌ها را به احمدی‌نژاد زدیم و کارشکنی ها کردیم. شاید تنها فایده بازگشت جریان هاشمی به اداره کشور همین درس گرفتن و توبه ما از رفتار این سال‌هایمان باشد، البته بعید میدانم، احتمالاً خبر بعدی دوستان این خواهد بود: پیوند جریان فتنه و انحراف برای رئیس جمهور کردن روحانی+اسناد!
هرچند که همه شواهد حکایت از تکرار دوره‌ی سازندگی داره اما انشاالله این اتفاق نمیفتد و فرصتی می‌شود برای بازسازی امت حزب‌الله و حضوری قدرتمندتر…

 منبع: http://www.eilia13.ir/tarlog/archives/3639


نمایش باکس نظرات
بستن باکس نظرات