عجب طاقتی می خواهد چهل روز بی حسینع زنده ماندن! امان از دل زینب س ...
√√ زیارت امام حسین ع در روز اربعین بسیار سفارش شده است. ما را نیز دعا کنید ...
√√ قال الامام موسى الکاظم (ع): لا تستغنى شیعتنا عن أربع: خمرة یصلى علیها و خاتم یتختم به و سواک یستاک به و سبحة من طین قبر أبى عبدالله علیه السلام…
حضرت امام موسى بن جعفر علیه السلام فرمود: پیروان ما از چهار چیز بىنیاز نیستند:
1 ـ سجادهاى که بر روى آن نماز خوانده شود.
2 ـ انگشترى که در انگشت باشد.
3 ـ مسواکى که با آن دندانها را مسواک کنند.
4 ـ تسبیحى از خاک مرقد امام حسین (ع).
تهذیب الاحکام، ج 6، ص 75
حضرت امام موسى بن جعفر علیه السلام فرمود: پیروان ما از چهار چیز بىنیاز نیستند:
1 ـ سجادهاى که بر روى آن نماز خوانده شود.
2 ـ انگشترى که در انگشت باشد.
3 ـ مسواکى که با آن دندانها را مسواک کنند.
4 ـ تسبیحى از خاک مرقد امام حسین (ع).
تهذیب الاحکام، ج 6، ص 75
√√ تشییع و خاکسپاری 13 شهید دفاع مقدس در 7 استان کشور در سالروز اربعین شهادت حضرت اباعبدالله حسین
::. مثل خیلی از روزها یا شبهای عزا راه افتادیم داخل محله تا هیئتی بیابیم و برویم بشویم یکی از مهمانان خیمه ی امام حسین ع . هیئتی بود در همسایگی مان. پرسیدیم خانم ها هم هستند یا نه که بهمون آدرس دادن خانمها طبقه ی پایین. آقایون بالا. رفتیم داخل. خانه ای بود قدیمی و کوچک و تقریبا کل خانه پر بود از جمعیت. کنار در ورودی خانه جایی بود که همانجا نشستم. کنارم 2 تا صندلی بود که یکی اش پیرزنی نشسته بود که بعدا فهمیدم صاحب مجلس است و کنارش خانم جوانتری که بیمار بود.
مراسم شان خوب بود و طولانی. مملوء از روضه و سینه زنی . از همه مهمتر حس خالصانه ی صاحب مجلس بود که مدام به من منتقل میشد. پیرزن مهربان و ساده و مومنی بود. همین که کنار در نشسته بود در جریان هوای سرد ، به جای نشستن بالای مجلس، نشان میداد که اهل دل است.
اما جالب بود که گویا دل به دل راه داشت، در همه ی مدت هیئت، هر از گاهی این پیرزن برای من جا باز می کرد که راحت تر بنشینم و گه گاه دستش را می انداخت روی شانه ام و تا مدتی نگه می داشت. ... خدا ازشان قبول کند. مجلس بی ریا و با صفایشان بدجور به دلم نشست. . ..
مـــــا ، خانه به دوشیم ... غم زینب س به دو عالم نفروشیــــــــــــــم
مراسم شان خوب بود و طولانی. مملوء از روضه و سینه زنی . از همه مهمتر حس خالصانه ی صاحب مجلس بود که مدام به من منتقل میشد. پیرزن مهربان و ساده و مومنی بود. همین که کنار در نشسته بود در جریان هوای سرد ، به جای نشستن بالای مجلس، نشان میداد که اهل دل است.
اما جالب بود که گویا دل به دل راه داشت، در همه ی مدت هیئت، هر از گاهی این پیرزن برای من جا باز می کرد که راحت تر بنشینم و گه گاه دستش را می انداخت روی شانه ام و تا مدتی نگه می داشت. ... خدا ازشان قبول کند. مجلس بی ریا و با صفایشان بدجور به دلم نشست. . ..
مـــــا ، خانه به دوشیم ... غم زینب س به دو عالم نفروشیــــــــــــــم
برچسبها: باور ها
نوشته شده توسط من! | دوشنبه 89/11/4ساعت 4:2 عصر
نظر
نمایش باکس نظرات
بستن باکس نظرات