%دختری بود همسن خواهرم که در نزدیکی خانه ی مادربزرگ زندگی می کردند. اسمش "هدیه" بود. ... وقتی میشنوم "هدیه" ناخودآگاه یاد او هم میفتم با اینکه الان در کشور هندوستان زندگی می کند.

%از سفر برگشتم... از سفر زیارتی و خوب مشهد مقدس... امیدوارم امام رضا^ع برای امسالمان "هدیه" ای بدهد به بهانه ی ره آورد سفر...

%دیدار وبلاگی خوبی گذاشتیم در حرم مطهر امام رئوف... 6 نفر بودیم که من به جز یک نفر بقیه شان را تابحال از نزدیک ندیده بودم... فیلسوفچه لطف کرد و "هدیه" ای به من داد... به عنوان "هدیه" ی تولد ... ازش متشکرم!

%دیشب به محض رسیدن به خاطر خرابی مموری کارت موبایلم مجبور به روشن کردن کامپیوتر شدم. و اینترنت آزاد هم باعث شد سری به دنیای مجازی بزنم... اما کاش نمیزدم...
دوستی با حرف هایش دلم را شکست و غصه دار کرد...
گفتم به خودش : "هدیه" خوبی بود در آستانه ی تولد بهاری ام!

%مادرم "هدیه" تولدم را مشهد برایم خرید... شاید اگر مهمانی ای در کار بود،آنجا رونمایی کنم.

%شاید اگر موقعیتش جور شد مهمانی ای برای دوستان صمیمی وبلاگی که میشناسمشان ترتیب دادم خانه مان، به بهانه ی تولد خاکی ام... اما به شرط نیاوردن "هدیه"!

(واقعا نوشته هام بی ربط بود! :دی.... شاید پست بهتری گذاشتم در آینده.)
(شاید مجبور بشم برای همیشه از این وبلاگ سفر کنم... و تمام آیدی هایم را حذف کنم... اگر شد، نگران دوست های خوب وبلاگی ام هستم فقط)
التماس دعای خیر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
%% ماهیت سیزده به در
 استاد شهید مطهری(ره):
"سیزده بدر واقعی ما این است که از خودمان بیرون بیاییم، از خانه های تنگ و تاریک افکار خرافی خودمان، به صحرای دانش و بینش خارج شویم، از ملکات پست خودمان خارج شویم، از اعمال زشت خودمان که مانند تار عنکبوت دور ما تنیده شده است خارج شویم." (یادداشتهای شهید مطهری(ره)،ج6،ص131)

%% بخوانید

روزشمار گوشه ی وبم ، 5 روز مانده به تولدم را نشان میدهد!
اما کاش هرگز متولد نمیشدم...
با این همه غفلت و رنج و سختی... راستی فلسفه ی بودن من چه بود؟
فلسفه ی بودن من در این دنیای بی ثبات و بی وفا و پر غفلت چه بود؟
آیا باید کاری می کردم که نکردم؟
حرفی می زدم که نزدم؟
دلی شاد می کردم....؟
...


چقدر حقیرم که هنوز رمز بودنم را نمیدانم... عزیزی میگفت:"ماها هرکدوم ماموریت هایی داریم تو دنیا. ماموریتمون که به پایان رسید یا زمانش تموم شد از اینجا میریم!"
براستی ماموریت من چیست که هنوز بر روی سیاره ی خاکی نفس می کشم...
کاش هرگز متولد نمیشدم وقتی قرار است انقدر در غفلت بمانم...
گناهکاران در آن دنیا آرزو می کنند که "ای کاش خاک بودند" ؛ من در همین دنیا دوست تر میدارم خاک باشم به جای بنده ی عاصی و غافل پروردگار...
خدایا! انقدر ضعیفم که نمیتوانم دستم، چشمم، فکرم، هوسم، اندیشه ام،قلبم را به خدمت همیشگی ات وادار کنم... انقدر حقیر و ناچیزم که جسمم برای بندگی تو زندگی نمیکند، قلبم برای تو نمی تپد، احساسم برای تو نمی بارد، دستم برای تو کار نمی کند، چشمم برای تو نمی بیند، فکرم برای تو پرواز نمی کند...
خدایا! در آستانه ی تولد خاکی ام دست به دامانت گشته ام.... اگر "تو" دستم را نگیری... حتما سقوط خواهم کرد!

قسمتی از دست نوشته ی شهید دکتر احمدرضا احدی:

...دیگر نمیخواهم زنده بمانم
من محتاج نیست شدنم
من محتاج تو ام
خدایا!
بگو ببارد باران که کویر شوره زار قلبم سالهاست که سترون مانده است
من دیگر طاقت دوری از باران را ندارم
خدایا!
دوست دارم تنهای تنها بیایم!
دور از هر کژی...
دوست دارم گمنام گمنام بیایم!
دور از هر هویتی...
خدایا!
اگر بگویی لیاقت نداری،
خواهم گفت لیاقت کدام یک از الطاف تو را داشته ام!
خدایا دوست دارم سوختن را، فنا شدن را، از همه جا جاری شدن را،
به سوی کمال انقطاع روان شدن را...

+

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
الهی هب لی کمال الانقطاع الیک...

امام جعفر صادق (ع) : پاسخ دادن به نامه واجب است همانند واجب بودن پاسخ سلام دادن و کسی که ابتدا سلام می کند به خدا و رسولش نزدیکتر است . / الکافی جلد 2 صفحه 670