سفارش تبلیغ
صبا ویژن

الحمدالله...

هر روز باید یه سوژه داشته باشم برای آپ کردن وبلاگ!   نه اینکه بخوام آپ کنم. نه! بلکه بخوام خودمو خالی کنم    و یکی بیاد حرفی بزنه و من آروم تر بشم.
امروز صبح تازه بیدار شدم. تو سرویس بهداشتی بودم دیدم یه چیزی افتاد و رفت داخل چاه. زیاد توجه نکردم. کاری هم نمیتونستم بکنم. گفتم شاید گُل سره که افتاده.
2 ساعت بعدش بود که از کلاس می اومدم. رفتم جلوی آینه! خودش بود. یه لنگه گوشواره ام بود که صبح افتاد تو چاه و رفت...
راستشو بگم ناراحت شدم خب . نه به خاطر گوشواره که زیاد سبک هم نبود ، بلکه به دلیل همه ی خاطراتی که ازش داشتم.
پارسال همسر برام کادو خریده بودش. به مناسبت روز  زن!Arabic Veil
حالا پولی هم نداریم که بریم بخریمش دوباره. Hanging یاد یه چیزی افتادم: این چند وقته بعضیا هی می گفتن: این گوشواره رو همسرت بهت کادو داده؟ خوشگله!
فکر کنم کار خودشونو کردن این حرفا! 
کاش یه صدقه ای بدیم برای زندگی مون. هر روز داره یه اتفاقی می افته...

اینو برای خودم می نویسم:
ولا تیأسوا علی ما فاتکم...


برچسب‌ها: شخصی

نمایش باکس نظرات
بستن باکس نظرات