سفارش تبلیغ
صبا ویژن

و بالاخره « ما » مهمان خدا شدیم.

ماه رحمت و برکت ، ماه معنویت و نشاط ، ماه مغفرت ، ماه مهمانی خدا رسید. و ما مهمان خدا شدیم. خدا را شکر...

خدا را شکر که خدا نه به لیاقت ما که به رحمت خودش ما را دید و ما را به رمضان رساند.

خد را شکر...

خدایا شکرت که من رو لایق دونستی به ماه پر از خیر و برکتت وارد کنی . کمکم کن ، توفیقم بده که بهترین استفاده ها را از این ماه سراسر نور و رحمت ببرم. خدایا کمکم کن که تنها خودت می تونی کمکم کنی... چند روز پیش یه بار دیگه بهم ثابت کردی که از همه به من نزدیکتری. و از همه به من مهربان تری... خدایا کمکم کن...

مولای یا مولای ... انت الرب و انا المربوب... انت الدلیل و انا المتحیر... انت الغفور و انا المذنب... و هل یرحم المذنب الا الغفور...

بچه ها امروز عهد دهم رو خوندیم... خدا را شکر. انشاالله تا روز چهلم ادامه بدیم و به معنویاتمون هم اضافه بشه. برای همدیگه خیلی دعا کنیم بچه ها. این ماه ماه استجابت دعاست. قول بدیم همدیگه رو سحرهای ماه مبارک ، لحظات افطار ، نیمه های شب ، شب ها و روزهای قدر دعا کنیم. برای همدیگه طلب آمرزش کنیم. برای مستجاب شدن خواسته های دنیوی و اخروی همدیگه دعا کنیم. برای سلامتی ، برای پر شدن از روح معنوی ، برای بهتر زندگی کردن همدیگه دعا کنیم.

بچه ها ... این روزها و شب ها عطر دیگه ای داره. انگار رفتیم تو بغل خدا. دیگه گیرمون نمیاد. معلوم نیست سال دیگه باشیم تو این دنیا یا نه. باشیم پیش هم یا نه. به یاد هم باشیم یا نه. قدر بدونیم. دعا برای دیگران مستجابه چون دست و زبان ما برای دیگری گناه نکرده.

بچه ها برای همدیگه خیلی دعا کنیم که فرصت ها مثل ابر در گذرند... برای منم چند تا دعای ویژه بکنید که خیلی محتاج دعای دوستانم...

شاید این میخانه را هرگز ندیدم ای دریغ

نام من را پاک از سرلوحه ی رندان مکن...

به مناسبت ماه رمضان ما هم شروع کردیم به غباروبی خونمون. جمع و جور کردن ،شستن لباس، ظرف شستن  ، دوخت و دوز هایی که مونده بودن  ، چادر نماز برای خودم دوختم و روی لحاف و روتختی .داخل یخچالم بهتره مرتب کنم .  پارچه هاشونو قبلا گرفته بودم. البته جارو کردن مونده که امروز باید انجام بدم. چندتا کار خورده ریز هم مونده که بیشترشو باید همسر انجام بده اما امان از تنبلی آقایون!! هرچی من کار می کردم همسر در خواب ناز بود.  Night هروقتم بهش گفتم عزیزم پاشو کارا رو تموم کن یه جوری از زیرش فرار کرد. حالا دیگه نمی دونم چی کار باید بکنم.   اما دیگه کمرم و دستام دارن درد می کنن. (چون عکس کمر شکستگی نبود از پا شکستگی استفاده کردم)

کاش خدا کمکم کنه کارامو تموم کنم. انشاالله.   

دیشب بیشتر از 2 ساعت نخوابیدم. کلی خوابم میاد

پی نوشت: حکم رابطه با انسان نامحرم در شبکه‌های اجتماعی

پست زینب سادات 


برچسب‌ها: همسرانهخانوادگیشخصی

نمایش باکس نظرات
بستن باکس نظرات