• وبلاگ : قاب نگاه من
  • يادداشت : شايد براي آينده بماند 1
  • نظرات : 6 خصوصي ، 24 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    آخيييييييييييييييييييي

    آي گفتي

    منم هميشه پلاس بودم تو حرم ارباب... نمازام كه همش اونجا بودم... وقت ميشد ميرفتم حرم ساقي... ولي خب ساقي عجببببببببب مهمون نوازي كرد و رام داد به مضيف ش و ناهار در خدمتش بوديم :) شما نرفتيد غذا بخوريد؟

    خوبه اون سري بدون شوهرت نرفتي ها! مريض ميشدي چي ميشد؟!! :-اس

    يادم ميفته دومين بار چطوري يهويي خودمو تو حرم ارباب ديدم دلم آتيييييييييييش ميگيره:((

    باراااااااااااااااااااااان دعا كن برم باز... همه چيشو به جون ميخرم...تمام اون چيزايي كه گفتي...تموم سختي هاش...:(((((((((((((

    پاسخ

    چرا خورديم... يه شب مدير کاروان رفته بوده وايساده بوده تو صف تا 4 صبح براي همه ي کاروان غذا گرفته بوده... حدود 10 تا غذا گرفته بود که تقسيمش کرد بين همه...
    خسته نباشي! تو دعا کن من برم باز! منم همه چيشو به جون مي خرم! انگار مفته!!! والا!!.....