.......و در اين وا نفساي زمان ، سبزه زاران و درختان و گل هاي زمين باز به خاطر نديدن جان هستي بخششان مهدي صاحب زمان ، چندي ديگر بي جان و پژمرده مي شوند و در گرماي تابستان عرق شرم ميريزند و در پاييز برگريزان برگ برگ وجودشان متلاشي مي شود و در سوز و سرماي زمستان آنقدر در فراق جان عالم مي سوزند و اشک ميريزند تا به خوابي بلند مبتلا مي شوند و در انتظار بهار مي نشينند.....
[گل]
آينده به نام تو رغـــم خواهـد خورد
بر باورمان جمعه قسم خواهد خورد
روزي کــه بـهـــــار بـا تـو آغاز شود
نـوروز تـصنــعي به هم خواهد خورد