ديگه ديگه!!! :دي نميشه بگم :دي
شايد بعدا اگه وقت کردم توي يک پست تعريف کنم چه اتفاقي افتاد.
من که خوندم! به من چه که دوس نداري!!! :دي
وووووووووووووووووووووووووووووي چه بابايي داري!!! عجب کادوهاي باحالي داده!! :))
باباي من که اصلا نمي دونه کي تولدم ميشه. اگه بدونه هم خوشش نمياد از کادو دادن، اگر يه زماني هم به ذهنش برسه کادو بده عمرا ذهنش به اينجاها بکشه :))
کادوي تولد من که... :دي مهندسچه حسابي شرمنده ام کرد
اما مهمتر از کادو، اتفاقي بود که روز تولدم افتاد و هنوزم دارم از دست اين اتفاق ميخندم و به خودم فحش ميدم!! :)) يعني هم عصباني ام هم خنده ام مي گيره يادش که ميافتم :))
چرا نخونم؟
ايــــــــــــــــش فکر کردي تحفه اي آيا!؟!
خب نميخونيم!