وبلاگ :
قاب نگاه من
يادداشت :
خاطرات سفر حج 2
نظرات :
1
خصوصي ،
21
عمومي
پارسي يار
: 0 علاقه ، 2 نظر
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
فيلسوفچه
يه بحثي توي رشته ما هست به اسم "تجربه ديني". اصلاً به نظر بعضيها تجربه ديني يکي از راه هاي اثبات وجود خداست. حالا تجربه ديني چيه؟ شنيدن صدايي، ديدن نوري، سايهاي، شبحي، حس کردن چيزي که براش هيچ توجيه مادي يا طبيعي نداشته باشي. در عالي ترين شکلش همون تجربه وحي ميشه که پيامبران دارند و شکلهاي معموليترش هم همينه که مثلاً تو اشاره کردي که حس کردي صدايي ميشنوي که بهت ميگه گم نميشي و ... . حالا مشکلي که درباره اين تجربهها هست، تفسيريه که ما از اون ارائه ميديم. به خاطر اينکه تفاسير ما بي تاثير از محيط و عقايد قبلي ما نيست و اين باعث ميشه که يک تفسير خالص و صد در صد مطابق با واقع از اون تجربه نداشته باشيم. مثلاً درباره همين نورانيت چهرههاي شيعه که تو گفتي. اين حس ممکنه کاملاً به دليل پيش فرضي باشه که تو درباره حب ولايت در ذهنت داشتي و شايد اگر يک مسيحي که با چنين مفهومي آشنايي نداره بين شيعه و سني زندگي کنه، هيچ تفاوتي بين اونها به نظرش نياد. يا شايد به فرض، اگه يک ماترياليست با چنين تفاوتي روبرو بشه، يک تفسير کاملاً مادي درباره علت اين تفاوت ارائه بده (مثلاً اين تفاوت رو به تفاوت در شيوه تغذيه يا شيوه زندگي فرد برگردونه و با آزمايش هم اين ادعا رو به اثبات برسونه)