والا ما همون مورد اولي هستيم كه عرض كرديم!
البته با اين تفاوت كه همه چي درست بود، به جز اينكه به علت مادي گرايي ايشون فهميديم عقايدمون خيلي جور در نمياد در اين زمينه و مادي گرايي هم براي ما مشكلي اساسي محسوب ميشه و پس ما جواب منفي داديم بهشون
از كجا معلوم به همين زودي يه مورد ديگه كه هم مورد رضايت خانواده باشن و هم خودمون، و هم ما مورد رضايت ايشون و خانواده شون باشيم گير بياد؟؟
اگه چند سال طول بكشه چي ميشه؟
چطور به خودم مطمئن باشم كه نرم دنبال ازدواج موقت؟
ازدواج موقت در نظر من يعني اين خطاكارترين بنده ي خدا، نوعي خيانته (اين حرف ممكنه از رو احساس باشه!)
چه كسي كه مجرده (به همسر آينده ش) چه كسي كه متاهله (همسر يا همسران!!!!! فعليش)
اما بهتر از گناه كردنه كه!!
يه بنده خدايي (ببخشيد) صيغه هم نميكرد (گوش شيطون كر ز*ن*ا)
چند تا خونه تيمي! تو شهراي مختلف پيدا كرده بود
بهش ميگفتم باباجان تو كه اينكارو ميكني لااقل 4 كلوم لفظ صيغه رو بخون تا حداقل يه كلاه شرعي بسازي واسه خودت! و دلتو خوش كني كه ما محرميم به هم و زن و شوهريم!!
جوابش تنمو به لرزه انداخت و چشامو پر اشك
"كار حروم يه لذت ديگه اي داره!" ... :((
خدايا هدايتمون كن