عنوان مطلبتو که خوندم دلم لرزيد.... امشب با خانواده خونه ي خانواده ي ياس مهمان بوديم... راستش اونقدر تو حرف ها و مسائل خودمون غرق بودم که اصلا يادم رفته بود امروز هم جمعه ست و ... او نيامد........................
ان شا الله به زودي يه پست در موردش مينويسم... شايد جمعه اي ديگر...